احتیاج
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 87/9/10:: 6:5 صبحبسم الله الرحمن الرحیم
خورده باورهای من چوب حراج
شد سپیدار غرورم تخم کاج
توی این شهر کثیف هفت در
هستیم رفته به عنوان خراج
تیرگی ها در تراکم حول من
نامهیا من نشسته بی سراج
دست من با شاخ گاوی در ستیز
روزیم با خون دل در امتزاج
با وجود یال و کوپال بلند
«آنچه شیران را کند روبه مزاج»
نه حریف قلدر است، نه ترس مرگ
«احتیاج است، احتیاج است، احتیاج»
کلمات کلیدی :
نظر